گیسوان درد

ساخت وبلاگ
حالا ایران را بیشتر از همیشه می‌خواهم. سابق، یعنی در این ده بیست سال اخیر، دوستش داشتم. همانطور که فرزندی مادر خطاکارش را دوست دارد محبت من توام با نفرت بود. نفرت از ظلمی که هست و سکوتی که خلق کرده و ظالم را سرپا نگاه داشته، از سکوتی که من نیز در آن سهیم بودم! همان کینه‌ای را که به خودم داشتم به وطنم هم داشتم. چه اشتباهی! در حقیقت هیچ کس نمی‌دانست در باطن ملت چه دارد می‌گذرد و چه آتشفشانی زیر خاکستر است. حالا حس دیگری دارم. دلم پیش مادری است که هر روز شهید می‌شود، هر روز به صلیب می‌کشندش و هرشب از درد فریاد می‌کشد. "روزها در راه (جلد اول)/ شاهرخ مسکوب/ انتشارات خاوران/زمستان ۱۳۷۹/ صفحه ۱۹" گیسوان درد...
ما را در سایت گیسوان درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : muhammad73 بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:33

زمانه بیک سان ندارد درنگ گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ "شاهنامه (تصحیح خالقی مطلق)/ گفتار اندر آمدن سلم و تور به جنگ آفریدون" گیسوان درد...
ما را در سایت گیسوان درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : muhammad73 بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:33

سپاه ایران‌شهر چون بایستند که بانگشان به آسمان شود و آوای پایشان به دوزخ. به راه که شوند گذر چنان ببُرند که از آب بروند و تا یک ماه آب را خوردن نشاید. تا پنجاه روز هوا روشن نبود، مرغان نشیمن نیابند مگر بر سر اسبان و نوک نیزگان، یا سر کوه نشینند. از گرد و دود شب و روز ناپیدا بود.

"یادگار زریران: متنی حماسی از دوران کهن/ برگردان ژاله آموزگار/ انتشارات معین/۱۳۹۲/ صفحه ۲۱"

گیسوان درد...
ما را در سایت گیسوان درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : muhammad73 بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:33